گلاسر[1] در عصر بحران اجتماعی و از خود بیگانگی در آمریکا به این نکته پی برد که اساس تمام مشکلات مردم ناشی از کمرنگ شدن پیوند عاطفی بین آنهاست. افرادی که خود را گم کرده‌اند و سرگردان به هر تخته پاره‌ای چنگ می‌زنند تا چند صباحی زنده بمانند. اما باید به ساحل واقعی نجات رسید.

گلاسر به این نتیجه رسیده است که انسان‌ها بر خلاف دیدگاه‌های سنتی درمانی چیزی بیش از غرایز، امیال و عادات هستند. انسان‌ها انتخاب می‌کنند ، تصمیم می‌گیرند، تغییر می‌دهند، خودشان را بررسی می‌کنند.

گلاسر همچنین پی برد که چون با انسان طرف است، برای اجرای فن‌های درمانی به یک چیز دیگر هم احتیاج هست و آن رابطه است و دیگر یک درمانگر سرد و بی‌عاطفه‌ی متخصصِ مصلحت‌ اندیش نمی‌تواند موفق باشد. نقش مهم رابطه درمانی برای او یک فرض جدی در درمان لحاظ شد.

علاوه بر رابطه درمانی، نگاه گلاسر در آسیب‌شناسی روانی به فرد، نگاه مریضی یا نقص در رفتار نیست نگاه او به فرد این است که وی از توانایی‌های خود به درستی استفاده نمی‌کند تا به خودشکوفایی و کمال برسد. گلاسر همه آنچه را که در جنبش انسان‌گرایی وجود دارد با عقل و استدلال نیز همراه می‌کند اما همچنان فقدان «عبرت از گذشته» در نظریة وی وجود دارد. زیرا انسان‌ها فکر می‌کنند، احساس می‌کنند، تجربه می‌کنند، از گذشته عبرت می‌گیرند و برای آینده آرزوهایی دارند.(گلاسر،1389)

در بسیاری از کلاسهای درسی، دانش آموزانی دیده می شوند که آرام ، کمرو و خجالتی هستند. این افراد در زندگی روزمره­ی خود اغلب اوقات با اعضاء خانواده و همسالان آشنا بازی می کنند و از غریبه ها اجتناب می ورزند. شرم و خجالت این افراد ممکن است آنها را از اکتساب مهارت ها و آمادگی های لازم برای بسیاری از فعالیت هایی که همسالانشان از آن لذت می برند و یا اصولاً برای رشد شخصیت آن ها ضروری است ، بازدارد.ارزیابی والدین و معلمین از این گروه متفاوت است .

این دانش آموزان گرچه برای معلم و همکلاسی ها ی خود مشکلی ایجاد نمی نمایند، ولی ممکن است به علت رنج ناشی از احساس نا امنی و بی کفایتی در خود ، یکی از ناشادترین کودکان باشند. اگر در مورد رفتار غیر اجتماعی آنان چاره ای اندیشیده نشود این کودکان احتمالاً در معرض بیماری های روانی قرار خواهند گرفت .(احمدوند ، 1380)

در واقع یكی از روش های مطرح برای كاهش و حل مسائل مربوط به کمرویی، استفاده از روش واقعیت درمانی گروهی گلاسر است. در این روش سعی می­ شود با توجه به مفاهیم واقعیت، مسئولیت و امور درست و نادرست در زندگی فرد به رفع مشكلات او كمك شود ( شفیع آبادی،1389 ). تعداد زیاد دانش آموزان و كمبود مشاوران كارآمد در مدارس از یک سو و عدم توانایی برنامه راهنمایی و مشاوره در مدارس بر مشاوره­ی فردی صرف از سوی دیگر، ضرورت توجه و بهره گیری از روش های گروهی مشاوره را آشكار می سازد (نواب نژاد،1995). علاوه بر این، از میان نظریه های مشاوره و روان درمانی موجود، واقعیت درمانی بیش از سایر رویكردها بر موضوع  کمرویی تاكید كرده است .

در واقع، روش واقعیت درمانی تا حد زیادی مربوط به كار گروهی با نوجوانان و جوانان در موقعیتهای آموزشی می­باشد. معمولا نظریه ی گلاسر از سوی معلمانی كه قصد داشتند ایده های اساسی او را در زمینه­ واقعیت درمانی در كلاسهای درس به كار ببرند، پذیرفته شده است. اساس واقعیت درمانی گروهی از فرایند خود ارزیابی تشكیل شده است چرا كه فضای حاكم بر گروه می تواند به اعضای گروه كمك كند تا ارزیابی درستی از رفتار خود به دست آورند(کوری،2001). هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی واقعیت درمانی بر کاهش کمرویی و نارسایی هیجانی در دانش آموزان می باشد.

 

1-2- بیان مسئله:

اساس درمان کمرویی تغییر در حوزه ی شناختی (شناخت درمانی) و تحول در رویه ی زندگی و حیات اجتماعی فرد است، تغییر در شیوه ی تفکر، یافتن نگرش تازه نسبت به خود و محیط اطراف، برخورداری از قدرت انجام واکنش های نو در برابر اطرافیان و تعامل بین فردی، تغییر در باورها و نظام ارزش هایی که کمرویی را تقویت می کند و سرانجام دستیابی به کانون اصلی اضطراب، کاهش اضطراب در فرد کمرو، تقویت انگیزه و افزایش مهارت های اجتماعی و توانایی های تحصیلی، شغلی و حرفه ای، اصلی ترین روش درمان کمرویی است.(افروز،1381)

واقعیت درمانی، یکی از جدیدترین تلاش‌های درمانگران در راه توصیف انسان، تعیین قوانین رفتاری و چگونگی نیل به رضایت، خوشبختی و موفقیت محسوب می شود. در این شیوه درمان، مواجه شدن با واقعیت، قبول مسئولیت و قضاوت اخلاقی درباره درست و نادرست بودن رفتار و در نتیجه نیل به هویت توفیق مورد تاکید است. این نوع درمان را فقط در مورد اکثر رفتارهای غیرعادی به‌کار نمی‌بندند، بلکه در مورد تمام افراد عادی و مسائل مورد علاقه آنها و تدوین شیوه صحیح تعلیم و تربیت نیز از آن استفاده می کنند.(شفیع آبادی،1386)

هدف واقعیت درمانی، پرورش قبول مسئولیت در فرد و ایجاد هویتی موفق است. فرد بایستی رفتاری را که در صدد اصلاح آن است، شناسایی کند، تمام توجه خود را به آن معطوف سازد و عذر و بهانه ای برای رد مسئولیت خود نیاورد. در این رویکرد تلاش می شود تا فرد اهداف کوتاه مدت و دراز مدت زندگی خود را بشناسد. با صراحت آنها را تعریف کند، راه های رسیدن به اهدافش را ارزیابی نماید. از بین آنها روش هایی را که نتایج مطلوب تری خواهد انجامید انتخاب کند و احساس مثبت تری را نسبت به خود تجربه نماید. (رضایی،1385)

تعداد زیاد دانش آموزان و کمبود مشاوران کارآمد در مدارس از یک سو و عدم توانایی برنامه ی راهنمایی و مشاور در مدارس بر مشاوره ی فردی صرف از سوی دیگر، ضرورت توجه و بهره گیری از روش های گروهی مشاوره را آشکار می سازد. در واقع ، روش واقعیت درمانی تا حد زیادی مربوط به کار گروهی با نوجوانان و جوانان در موقعیت های آموزشی می باشد. بنابر آنچه گفته شد پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال می باشد که آیا آموزش واقعیت درمانی در کاهش کمرویی و نارسایی هیجانی دانش آموزان م‍ؤثر است؟

 

1-3-اهمیت و ضرورت تحقیق

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 مقالات و پایان نامه ارشد

 

روان شناسان، کمرویی و گوشه گیری را رفتاری ناسازگارانه تلقی می کنند که بعضاً مزمن و با دوام است. این رفتارها سازگاری کودک را با مشکلات زیادی مواجه می کند و برای زندگی سایر اشخاص که به نوعی با کودک در تماس هستند، عامل مزاحمی به حساب می آید.

کمرویی و کناره گیری کودک، کوششی برای خودداری از ارتباط با محیط اطراف است. کودک کمرو و گوشه گیر ممکن است از برقرارنمودن تماس با افراد و شرکت در فعالیت های اجتماعی، تقلیل یافتن علائق ذهنی و عاطفی به محیط خارج همراه باشد.

کودکان کمرو و گوشه گیر معمولاً از داشتن دوست محروم هستند و یا تک دوست بوده و بسیار به آن ها وابسته می باشند و به طور کلی از بودن در کنار هم سن های خود لذت نمی برند و به فعالیت های گروه علاقه نشان نمی دهند. متأسفانه کودکان کمرو و کناره گیر معمولاً موردتوجه قرار نمی گیرند، علت نیز آن است که نسبت به کودکان دیگر، کمتر توجه اطرافیان را به خود جذب می کنند. روابط اجتماعی این دسته از کودکان در مقایسه با همسالان در عملکردهایشان دچار کمبود و کاستی است و احتمالاً حالت هایی از افسردگی و ناشادی را تجربه خواهند کرد و با مشکلات آموزشی خود، مواجه خواهند گردید.(افروز،1385)

تعریف واقعیت درمانی كه مبدع آن گلاسر ( 1986 ) است از بسیاری جهات به گشتالت درمانی و درمان مراجع – محوری شباهت دارد . در همه ی نظریه های یاد شده نحوه ی دریافت واقعیت از سوی مراجع و شیوه ی ارزشیابی درونی او از واقعیت مورد تاكید قرار می گیرد . به نظر گلاسر ، مراجع در دنیای بیرونی   ( دنیای واقعی ) و درونی خود زندگی می كند و دنیای واقعی بر رفتار فرد تاثیر نمی گذارد ، بلكه دریافت و ادراك او از دنیای واقعی بر رفتار او تاثیر گذار است . انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و باید مسئولیت پیامد انتخاب های خود را به عهده بگیرد .

در این روش درمانی ، مواجه شدن با واقعیت ، مسئولیت پذیری و ارزشیابی در مورد رفتار های درست و نادرست مورد تاكید قرار می گیرد. فرد نه تنها در مقابل اعمال خود ، بلكه در برابر تفكرات و احساسات خود نیز مسئول است . فرد قربانی گذشته و حال خود نیست ، مگر این كه خود بخواهد . این رویكرد درمانی هم در مورد رفتارهای بهنجار و هم در مورد رفتارهای نابهنجار وهم در مورد تدوین شیوه های مناسب تعلیم و تربیت به كار می رود. یكی از نظریه های مشاوره كه در دهه های اخیر شهرت یافته ، نظریه واقعیت درمانی است كه عمدتا توسط ویلیام گلسر تدوین شده است. رویكرد گلسر یک رویكرد نسبتا صریح است كه به توان مراجع برای پرداختن به نیازهایش از طریق یک روند منطقی یا واقع بینانه اعتماد دارد . مشاوره از دید واقعیت درمانی صرفا یک نوع تعلیم یا كارآموزی ویژه است كه می كوشد به فرد آنچه را كه باید طی رشد طبیعی خود فرا گیرد، در یک مدت زمان نسبتا كوتاه بیاموزد . ( گلاسر، 1986 )

واقعیت درمانی به منظور مشاوره در زمینه ی فعالیت های اجتماعی ، آموزشی ، بازپروری ، مدیریت موسسات و رشد ارتباطات كاربرد دارد . این رویكرد در مدارس ، مراكز اصلاح و تربیت ، بیمارستان ها ، مراكز نگهداری كودكان بی سرپرست و مراكز مشاوره مورد استفاده قرار می گیرد . گلاسر (1986 ) اظهار داشته است واقعیت درمانی به منظور حل بسیاری از مشكلات روان شناختی مورد استفاده قرار می كیرد . این روش در مورد مشكلات هیجانی خفیف تا عمیق و در مورد كودكان ، نوجوانان ، بزرگسالان و افراد پیر نیز كاربرد دارد . به نظر گلاسر ، مهارت تكنیكی درمانگر بر كاربرد این روش تاثیر بسیاری دارد . اگر درمانگر مهارت كافی داشته باشد می تواند افسردگی مراجعان را درمان كند ، افراد معتاد را در جهت یافتن زندگی نو یاری دهد ، حس خود ارزشمندی را در نوجوانانی كه دست به خود كشی زده اند ، افزایش دهد ، با افراد مبتلا به معلولت های شدید به خوبی كار كند و معلمان و مشاوران مدرسه را با شیوه های مناسب رفتار با كودكان آشنا سازد . درمانگر ماهر می تواند با توجه به ویژگی و مشكلات مراجع شیوه ی خاص او را انتخاب كند ، شیوه ای كه به مراجع كمك می كند از طریق انتخاب رفتارهای مناسب و جایگزین كردن آن به جای رفتارهای مشكل ساز زندگی جدیدی را برای خود طرح ریزی كند . ( گلاسر، 1986 )

به طور کلی در این پژوهش به اهمیت و ضرورت تاثیر واقعیت درمانی بر کاهش کمرویی و نارسایی هیجانی دانش آموزان پرداخته می شود که برای درمان ضرورت دارد درمانگر بداند که بیماری مراجع چه مدت ادامه داشته است تا مشخص شود که آیا زمان درمان باید طولانی باشد یا کوتاه. در واقعیت‌درمانی از داروهای مسکن استفاده نمی شود، زیرا این داروها موجب می شوند مراجع از واقعیت بگریزد و با آن مواجه نشود. فقط باید برای کسانی دارو تجویز کرد که از نظر جسمانی قابل کنترل نیستند. معمولا درمانگر در جریان روان درمانی، از نظر کلامی فعال است. درمانگر و مراجع روبروی هم می نشینند و شروع به گفتن مطالبی می کنند که ممکن است برای هر دو خوشایند و یا ناخوشایند باشد. تعیین حد و مرزها بخش مهمی از وظیفه واقعیت درمانگر است.(شفیع آبادی،1383)

[1] Glaser

[2] alexithymia

[3] Alexithymia

[4] – Emotinalself Regulation

[5] – Cognitive Processing

4 – Regulation Of Emotions

 

 

 


 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...