تبیین سطح فساد و بررسی تطبیقی اثر کیفیت حاکمیت و حکمرانی خوب |
و طرح مسأله موضوع پژوهش حاضر بررسی عوامل مؤثر بر سطح فساد است که در این رابطه به طور تطبیقی اثر کیفیت حکومت و حکمرانی خوب بر فساد مورد مقایسه قرار میگیرند تا با بهره گرفتن از تحقیقی تجربی نشان داده شود تفاوت کشورهای فاسد و غیرفاسد در فقدان چه شاخص های حکومتی قابل تبیین است. صندوق بین المللی پول فساد را به سوءاستفاده از مقامات دولتی و یا اعتماد در جهت منافع خصوصی تعریف کرده است (IMF, 2005). از نظر سازمان ملل شکلهای رایج فساد شامل رشوه، اختلاس، سرقت و تقلب، اخاذی، سوء استفاده از اختیار، پارتیبازی، قوم و خویشپرستی و حامیپروری و مشارکتهای نامناسب سیاسی است (United Nation, 2004: 10). از آنجا که این موارد تهدیدی برای اعتماد به حساب میآیند که در نهایت می تواند به باورهای نظام سیاسی آسیب رساند و مشروعیت نظام را به خطر اندازند، شبکه عدالت مالیاتی پیشنهاد کرده است فساد به طور گستردهتر به «فعالیتی که اعتماد عمومی به سلامت[2] قوانین، سیستمها و نهادهای حاکم بر جامعه را تضعیف می کند» تعریف شود (Zirnsak, Clarke & Feith, 2008: 7). میزان بروز و شیوع فساد در میان جوامع، متغیر است. امروزه فساد در کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه، مراکز دولتی یا خصوصی و حتی در بخشهای غیرانتفاعی و خیریه وجود دارد. فساد می تواند نادر، گسترده یا سیستماتیک باشد. وقتی فساد نادر است، کشف، جداسازی و مجازات و پیشگیری آن نسبتاً آسان است. وقتی فساد در جامعهای گسترده باشد، رسیدگی و کنترل آن مشکل است. اما بدترین سناریو وقتی است که فساد سیستماتیک باشد. وقتی فساد در کشوری سیستماتیک باشد، نهادها، قوانین، رفتار و گرایش مردم در انجام امور با فساد تطبیق مییابد و فساد به منش و روش زندگی تبدیل می شود و می تواند اثر مخربی بر اقتصاد داشته باشد (Myint, 2000: 41). در خصوص اثرات مثبت یا منفی فساد نظرات مختلفی وجود دارد. برخی از نویسندگان استدلال می کنند که انواع خاص فساد می تواند اثر مثبتی در توسعه اقتصادی، یکپارچگی ملی و جلوگیری از تکه تکه شدن قدرت داشته باشند (Nye, 1967) اما اکثر مطالعات به نتایج منفی فساد اشاره دارند (Mauro, 1995; Akc & ay, 2006; Transparency International, 2008; Gupta et al, 2002). تحقیقات جاری در خصوص فساد، به تئوریپردازی و اندازه گیری اثرات مضر فساد میپردازند. نظریاتی را که درخصوص فساد بحث می کنند میتوان به طور کلی به دو گروه اقتصادی و غیراقتصادی تقسیم کرد که یا در سطح خرد و کنشگر فساد را مورد بررسی قرار می دهند یا در سطح کلان و ساختاری. نظریه های اقتصادی فساد، بر تصمیمات کارمندان دولتی و شهروندان خاص برای به حداکثر رساندن درآمد یا سودشان، تمرکز کرده اند. این مدل که در سطح خرد بر کنش فاسد کارکنان توجه دارد، نشان میدهد با توجه به نهادهای ضعیف، احتمال تمایل به فساد بیشتر است. اما این مدل سؤالاتی را بیجواب میگذارد و توجه به قواعد رسمی رفتار، هنجارهای اجتماعی، ترجیحات اجتماعی، محرومیت اجتماعی، ضمانتهای اجرایی و احساس گناه را نادیده میگیرد. برخی از نظریهپردازان اقتصادی در حال حاضر به صراحت هنجارهای اجتماعی، مجازات اجتماعی[3] و عوامل روانی مانند احساس گناه و شرم را به مدلهای خود وارد کرده اند(Danila and Abigail, 2006) . بنابراین گروه دوم به تأثیر عوامل غیراقتصادی بر فساد توجه دارند. البته شارون و لاپونته معتقدند که تفاوت در فساد به تفاوت فرهنگی ربطی ندارد بلکه ناشی از کیفیت حکومت است (Charron & Lapuente, 2011). برای بسیاری، دستیابی به کیفیت بالای حکومت با سیاستهای ضد فساد مرتبط است. مطالعات در خصوص فساد در سطح کلان به عوامل مختلفی متمرکز شده اند، برخی به تحلیل عوامل اقتصادی مانند (سطح درآمد، تجارت، میزان کنترل دولت بر اقتصاد، یکپارچگی با اقتصاد جهانی)، برخی به عوامل اجتماعی مانند (آموزش و پرورش، اعتماد اجتماعی، همگنی قومی، گرایش مذهبی) و برخی به عوامل سیاسی- نهادی مانند (دموکراسی، حاکمیت قانون، بازیگران بینالمللی، مشارکت جامعه مدنی، شفافیت، آزادی مطبوعات) میپردازند (Rothstein, 2005: 2). این تحقیق به بررسی عوامل مرتبط با فساد در سطح کلان می پردازد و از آنجا که فساد از عوامل نقض کننده کیفیت حکومت میباشد و هولمبرگ استدلال کرده است که در ارزیابی اثرات واقعی کیفیت حکومت، توجه به حکمرانی خوب اهمیت دارد (Holmberg, 2009)، در این تحقیق به این مسأله پرداخته خواهد شد که عوامل تبیینکننده تفاوت سطح فساد در بین کشورهای جهان چیست؟ برای این منظور، این تحقیق به بررسی تطبیقی میزان فساد و تغییرات میزان فساد با توجه به کیفیت حکومت و حکمرانی خوب می پردازد. 2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق هیچ منطقه یا کشوری در جهان مصون از خسارات فساد نیست. در اندازهگیری فساد کشورها در سال 2011 توسط سازمان شفافیت بینالمللی، اکثریت کشورها نمره زیر پنج در یک مقیاس از 0 (بسیار فاسد) تا 10 (بسیار سالم) دارند (Transparency International, 2011). اندازه گیری سازمان شفافیت بین المللی از میزان فساد 183 کشور در سال 2011 نشان دهنده ناکامی عمومی است. چرا که فساد بر کیفیت حکومت، اعتماد تعمیمیافته، حمایت عمومی، رشد اقتصادی و رضایت و در نهایت بر ثبات بیشتر دموکراسی تأثیرگذار است. با وجود این واقعیتها، در این زمینه ادبیات کمی موجود است (Bauhr and Oscarsson, 2011). مطابق با سنجش فساد جهانی سازمان شفافیت بینالملل در سال 2011[1]،50 درصد از شهروندان کشورهای جی 20 (G20)[2]، تصور می کنند فساد در سه سال گذشته در کشورشان افزایش یافته است و تنها 29 درصدشان فعالیتهای مبارزه با فساد دولتشان را مؤثر ارزیابی کرده اند. فساد به طور غیرمستقیم توسعه انسانی را با کاهش رشد اقتصادی و تشویق به سرمایه گذاری تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعات متعدد نشان میدهد که فساد چه تأثیراتی در صرف اعتبارات دولت در آموزش و پرورش و بهداشت دارد (Mauro, 1996). درک فساد اثر منفیای بر اعتماد به نهادهای سیاسی دارد، در حالی که تجربه فساد، اعتماد عمومی به نهادهای ملی را کاهش میدهد. فساد فقدان اعتماد را تقویت می کند و فقدان اعتماد تلاش حکومت در بسیج جامعه در مبارزه با فساد را بیاثر می کند و وعده مبارزه با فساد دولت به مردم را بیاعتبار میکند. نویسندگان علیت قوی متقابلی بین ادراک فساد و اعتماد به نهادهای سیاسی کشف کرده اند (Morris and Klesner, 2010: 1258). نتایج تجربی تأیید کرده که سطح بالای فساد توسعه انسانی را کاهش میدهد. در یافتهای از کافمن، با بهبود یک انحراف استاندارد در کنترل فساد، مرگ و میر کودکان 75 درصد کاهش مییابد و منجر به دستآوردهای قابل توجهی در سواد میشودRothstein, 2009) .(kayfman in بعلاوه، همانطور که رز آکرمن [3]استدلال کرده است: فساد منجر به تحریف تخصیص مزایای اقتصادی و توزیع درآمد عادلانه کمتر میشود. سهم توزیع ثروت کشور را انحصاری و به نابرابری در ثروت کمک می کند (اکرمن، 5:1385). بررسیهای اندرسون درخصوص اثر فساد بر نگرش مردم نسبت به دولت نشان میدهد، شهروندان در کشورهای فاسدتر ارزیابی منفی از عملکرد نظام سیاسی و اعتماد کمتری به کارمندان دولت دارند (Anderson, 2003). هنگامی که اثرات منفی فساد را نظر میگیریم، یک سؤال پژوهشی واضح مطرح میشود: چه چیزی علت رواج فساد در برخی از کشورهاست در حالی که کشورهای دیگر موفق به جلوگیری از تداخل فساد در رفاه کشورشان میشوند؟ بنابراین با توجه به گسترش و پیچیدگی فساد، لازم است مطالعه علمی روشمندی در این حوزه صورت گیرد تا براساس اطلاعات آن بتوان بهطور آگاهانه در مورد کاهش و پیشگیری آن اقدام نمود. با بهره گرفتن از روش تطبیقی و داده های ثانویه به این سؤال پاسخ خواهیم داد. 3-1- اهداف پژوهش هدف اساسی این پژوهش تبیین سطح فساد با توجه به کیفیت حکومت و حکمرانی خوب در بین کشورهای جهان است. بنابراین، دو هدف اصلی تحقیق حاضر عبارتاند از: هدف 1: تبیین نقش عوامل مؤثر بر فساد در بین کشورهای جهان. هدف 2: تبیین نقش حکمرانی خوب و کیفیت حکومت در تعیین میزان فساد در بین کشورهای جهان. 4-1- سوالات پژوهش با توجه به اهداف تحقیق، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر میباشد: عوامل تبیینکننده تفاوت سطح فساد در بین کشورهای جهان چیست؟ چه ارتباطی بین فساد و حکمرانی خوب و کیفیت حکومت وجود دارد؟ [1]. http://www.transparency.org/news/feature/g20_the_anti_corruption_record [2]. گروه بیست یا G20، انجمنی برای همکاریهای بین المللی در بسیاری از جنبه های مهم اقتصادی و مالی بین المللی است. کشورهای جی 20 حدود 90 درصد تولید ناخالص داخلی جهانی، 80٪ از تجارت جهانی و دو سوم از جمعیت جهان را شامل می شود. هدف G20 هماهنگی سیاست بین اعضای به منظور دستیابی به ثبات اقتصاد جهانی و رشد پایدار؛ ترویج مقررات مالی به منظور کاهش خطرات و جلوگیری از بحرانهای مالی آینده و ایجاد معماری مالی بین المللی است. کشورهای جی 20 شامل آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، روسیه، کره، ژاپن، مکزیک، عربستان، آفریقای جنوبی، ترکیه، انگلستان، آمریکا و اتحادیه اروپا است. [3]. Rose-Ackerman خرید اینترنتی فایل متن کامل : [1]. Clientilism and patronage [2]. Integrity [3]. Social sanctions
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-05-08] [ 06:21:00 ق.ظ ]
|