: مقبولیتی که تفسیر تطبیقی یافته و آن را تا حد تأسیس یک رشته دانشگاهی ارتقا داده است، لزوم شناخت بنیان‌های معرفتی آن و تببین این بنیان‌ها را دوچندان می‌کند. این رساله عهده‌دار انجام این امر مهم است که پیش از این مغفول واقع شده است. در این رساله سعی شده است در باب چیستی، مبنا و روش تفسیر تطبیقی به‌صورت علمی بحث شود. مقوله تفسیر تطبیقی را از دو حیث باید بررسی کرد. از حیث تفسیر و از حیث تطبیق. تفسیر تطبیقی از این حیث که تفسیر است باید مشخصه‌ های یک تفسیر را از جهات مختلف داشته باشد و از این حیث که تطبیقی است، انتظار می‌رود و بایسته است که دارای ویژگی‌های یک مطالعه تطبیقی باشد. رعایت این دو حیث، چالشی بر سر راه تفسیر تطبیقی است. ادامه این راه و بررسی همه تلقی‌ها در فصل‌های بعد، نه ضرورت داشت و نه ممکن بود، چون از یک سو بنا بر نتایج حاصل از فصل دوم، معلوم شد که بسیاری از این تلقی‌ها چیزی جز درک خام و ابتدایی از عنصر تطبیق نیست و از طرف دیگر بررسی باقی تلقی‌ها هم در فصل‌های بعد، تحقیقی وسیع پیش رو می‌نهاد که در مجال محدود این رساله نمی‌گنجید و چه بسا از کیفیت کار کاسته می‌شد. از همین رو، در فصل سوم بر اساس تلقی تفسیر تطبیقی، به‌مثابه تطبیق دیدگاه‌های شیعی ـ سنی، کار ادامه یافت. در فصل سوم، گوشه‌هایی از میراث تفسیری شیعه و اهل سنت، از حیث تطبیق بررسی شد. ضرورت وصف تاریخی جریان تفسیر تطبیقی، در پیدایی سیر تحول تطبیق در عرصه تفسیر و آشکار شدن نقاط عطف تاریخی تطبیق بود. هدف دیگر فصل سوم، این بود که میزان تأثیرپذیری جریان تفسیر تطبیقی امروزین از جریان تاریخی تطبیق معلوم شود. افزون بر این، بررسی‌‌های انجام شده در فصل سوم، پایه و مبنای مناسبی را برای تحقق اهداف بعدی رساله شکل می‌داد. با داده‌هایی که از فصل سوم به دست آمد، در فصل چهارم، در باب ارکان روش‌شناختی تفسیر تطبیقی، یعنی مبانی، رهیافت‌ها و روش اجرایی تفسر تطبیقی به تفصیل سخن گفته شد. در نهایت در فصل پنجم، بر اساس همان تلقی‌های موجود، عیوب و نقایص تفسیر تطبیقی که سبب اختلال در کارکرد آن می‌گردد و به منزله آسیب برای آن محسوب می‌شود، استخراج شد. بنابر آنچه توضیح داده شد، در رساله حاضر، موضوع پژوهش در فصل دوم، تفسیرپژوهی است. یعنی در این فصل، تلقی‌ها و نظریه‌های موجود درخصوص تفسیر تطبیقی، موضوع پژوهش است. در فصل سوم، موضوع تحقیق، تفاسیر هستند که در دو بخش تفاسیر سنتی و تفاسیر جدیدِ نامبُردار به تفسیر تطبیقی بررسی شده است. در فصل چهارم و پنجم، روش‌شناسی و آسیب‌شناسی همان تفاسیر در پرداختن به تفسیر تطبیقی، موضوع پژوهش است. اگرچه رساله حاضر در مقام تجویز و توصیه نبوده است، اما از رهگذر تصحیح، توسعه و تعمیق بیشتر وضعیت فعلی تفسیر تطبیقی، توانسته است به تعیین شاخصه‌های مدل مطلوب کمک کند. نگارنده به هیچ‌وجه معتقد نیست درآمدی که تهیه کرده، کامل و بی‌نقص است، اما از اینکه گامی نو برداشته، خرسند است. فصل اول: کلیات در این فصل، از پاره‌ای مباحث بنیادی نظیر تعریف مسأله، سؤالات و فرضیات، اهداف، ضرورت و اهمیت، پیشینه مطالعه تطبیقی و روش تحقیق بحث به میان می‌آید. 1-1- بیان مسأله تحقیق بی‌گمان رخداد‌هایی از این دست، مسبوق و مصبوغ به کوشش‌ها و دستاوردهایی است که در سایر قلمروهای معرفتی ـ چه ساحات مطالعات اسلامی (همچون فقه مقارن/ تطبیقی) و چه ساحات دین‌پژوهی (همچون دین‌شناسی تطبیقی) و چه مطالعات غیردینی (همچون ادبیات تطبیقی، فلسفه تطبیقی، حقوق تطبیقی و…) ـ رواج و رونقی یافته است. در کنار مطالعات تطبیقی صورت گرفته در این ساحات، خودِ مطالعه تطبیقی به‌مثابه گونه‌ای مطالعه و پژوهش نیز مورد پرسش و تأمل بسیاری قرار گرفته و در بابِ چیستی و اعتبار و دشواره‌های آن سخن‌ها و چالش‌های جدی و قابلِ تأملی پدیدار گشته است. توجه به تعریف مطالعه تطبیقی در برخی از این علوم نمایانگر این وضعیت است: ادبیات تطبیقی: «مطالعه و بررسی مقایسه‌ای آثاری که برخاسته از زمینه‌های فرهنگی متفاوتند»[1] حقوق تطبیقی: «مطالعه حقوق دو یا چند کشور و تعیین وجوه افتراق و اشتراک آن‌ ها»[2] فلسفه تطبیقی: «فلسفه تطبیقی یا مقایسه‌ای، تلاشی معرفتی است برای تحلیل و بیان آرای فلاسفه … در محدوده موضوع یا موضوعات خاص و مقایسه آن‌ ها …»[3] در برخی از تعاریف فوق، تطبیق به مقایسه تعریف شده است، در حالی که این تعریف، فقط لفظ را معنا می‌کند و اطلاع بیشتری از نحوه تطبیق یا مقایسه نمی‌دهد. در بیان چیستی یک مطالعه تطبیقی، آنچه باید روشن شود، خود مقایسه است. برخی وظیفه مطالعه تطبیقی را فقط کشف مواضع خلاف و وفاق دانسته‌اند، درحالی که هدف مطالعه تطبیقی، مانند دیگر روی‌آوردهای تحقیقی، فهم و شناخت است و چنین نیست که مطالعه تطبیقی محدود به کشف اختلاف‌ها و شباهت‌ها باشد، بلکه هدف مطالعه تطبیقی شناخت یک پدیدار یا دیدگاه در پرتو مقایسه است.[4] بر این اساس است که باید گفت دشواره‌های تعریف تطبیق در حوزه‌ علوم مختلف و در خود مطالعه تطبیقی، یکی از مسائل چالش برانگیز این قلمرو مطالعاتی محسوب می‌شود. در این میان، مقوله تفسیر تطبیقی هم از این دشواره‌ها و چالش‌ها بی‌نصیب نیست. تلقی‌های مختلفی از تفسیر تطبیقی وجود دارد که دقت در آن‌ ها نشان می‌دهد مقوله تفسیر تطبیقی چندان مورد تأمل قرار نگرفته است و به‌‏مثابه یک گونه تفسیری به پرسش و مطالعه جدّی سپرده نشده است و کوشش‏هایی که در این قلمرو صورت پذیرفته، به لحاظ روش‏شناختی، معرفت‏شناختی و هرمنوتیکی ارزیابی نشده است. بیشتر کسانی که در باب تفسیر تطبیقی اظهارنظر کرده‌اند، برای آن در میراث تفسیری تبار و پیشینه قائل شده‌اند، ولی نه مشخصه‌ های صریح و شفافی برای تعیین مصداق، بیان کرده‌اند و نه درباره میزان تأثیرپذیری کوشش‌های حال حاضر از مقدار بضاعت پیشینیان تصویر روشنی ارائه کرده‌اند. از همین‌رو، تحقیق حاضر می‌خواهد به سنجش تلقی‌های موجود در خصوص چیستی تفسیر تطبیقی بپردازد و همچنین با مراجعه به سنت تفسیری و نیز آثار تفسیری جدید، هم سیر تحول تاریخی این جریان را تحلیل کند و هم با تکیه بر توان میراث تفسیری بتواند مقوله تفسیر تطبیقی را از حیث مبانی و روش، بررسی و نقد کند. 2-1- سوال های اصلی و فرعی تحقیق اصلی‌ترین مسأله تحقیق حاضر این است که تفسیر تطبیقی در ساحت چیستی، پیشینه، مبانی و روش‌ دارای چه مشخصه‌ هایی است و اشکالات و نقایص این مشخصه‌ ها کدام است؟ این پرسش را می‌توان از طریق سؤال‌های زیر دنبال کرد: 1- تفسیر تطبیقی چیست و در سامانه طبقه‌بندی تفاسیر از چه جایگاهی برخوردار است؟ 2- تفسیر تطبیقی در دوره‌های مختلف، با چه تحولاتی رو‌به‌رو بوده است؟ 3- چه رویکردهایی در اهداف مفسران از تفسیر تطبیقی مشاهده می‌شود؟ 4- شیوه‌های نقل و نقد در هنگام تطبیق آراء و نظریات چگونه است؟ 5- مبانی و پیش‌فرض‌های تفسیر تطبیقی کدام است؟ 6- چه آسیب‌هایی در جریان تفسیر تطبیقی رخ داده است؟ 3-1- فرضیه های تحقیق 1- از تفسیر تطبیقی تلقی‌های متفاوتی وجود دارد که به نظر می‌آید برخی از آن‌ ها خارج از موضوع تفسیر باشد. تفسیر تطبیقی از تطبیق آرای مفسران شیعه و سنی به‌مثابه مقدمات تفسیر بهره می‌برد. 2- با گسترش علم کلام در سده چهارم، تفسیر تطبیقی نیز رو به توسعه می‌نهد تا در سده دهم و تحت تأثیر قدرت‌های سیاسی حاکم بر جامعه شیعه و اهل سنت، به کمال خود نزدیک می‌شود. 3- دو رویکرد مهم در اهداف مفسران شیعه و سنی در پرداختن به آراء مخالفان خود مشاهده می‌شود: یکی، رویکرد جدلی برای اثبات خود و نفی دیدگاه طرف مقابل؛ و دیگری، رویکرد تقریب‌گرایانه است که هدفش تأکید بر مشترکات و نزدیک کردن دیدگاه‌ها در موارد اختلافی است. 4- مفسران در تفسیر تطبیقی درصدد اثبات حقانیت دیدگاه خود بوده ­اند و کمتر فارغ از ایده­ های مذهبی و به‌صورت منصفانه به بررسی دیدگاه ­های تفسیری مذهب مقابل پرداخته­اند. در نقل آرا نیز روش‌های مخدوشی به چشم می‌خورد. 5- در تفسیر تطبیقی، مبانی بر محور حقانیت باورهای خاص یک مذهب و صحت منابع تفسیری آن مذهب استوار است. 6- در بررسی تفاسیر تطبیقی موجود، می­توان به آسیب‌های مبنایی و روشی اشاره کرد که برخاسته از نقایص موجود در کارکرد تطبیق است. 4-1- اهداف تحقیق این پژوهش درصدد است، اولاً به توصیف و تحلیل تلقی‌های مطرح از تفسیر تطبیقی بپردازد و معلوم کند چه قرائت‌هایی از تفسیر تطبیقی وجود دارد و این قرائت‌ها چه مشخصه‌ هایی دارند، یعنی فضای تفسیرپژوهی در حیطه تفسیر تطبیقی را روشن کند؛ ثانیاً با بررسی آثار تفسیری، رهیافت‌ها، مبانی و شیوه‌های اجرایی تفسیر تطبیقی را تبیین کند و همچنین با بیان آسیب‌هایی که این گونه تفسیری را تهدید می‌کند، بتواند راهی به سوی رویکرد علمی به تفسیر تطبیقی بگشاید؛ زیرا بر این باور است که تفسیر تطبیقی، چه در مقام تدوین آثار تفسیری و چه در مقام آموزش‌های دانشگاهی بیش از هر اقدامی، نیازمند بررسی و سنجش شاخصه‌های معرفتی خود است. [1]. ایو شورل، ادبیات تطبیقی، (ترجمه طهمورث سجادی)، (تهران:امیرکبیر،1386)، ص25. خرید اینترنتی فایل متن کامل : [2]. محمود عرفانی، حقوق تطبیقی، ویرایش دوم، (تهران:جنگل،1385)، ص13. [3] . مسعود امید، جستارهایی در فلسفه تطبیقی، (تبریز:دانشگاه تبریز،1382)، ص1. [4]. احد فرامرز قراملکی، روش‌شناسی مطالعات دینی، (مشهد:دانشگاه علوم اسلامی رضوی،1385)، ص294.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...